وبسایت مهندسان مسیرفردا

داستان کامل بازی Black Myth: Wukong

اخبار بازی ها

ووکانگ

Wukong

loading

مجموعه :

ووکانگ


نویسندگان :

گیم ساینس


تاریخ انتشار :

۲۰ اوت، ۲۰۲۴


سبک :

نقش‌آفرینی-اکشن

داستانی حماسی-اساطیری از دل اسطوره های چینی

اخبار بازی

6 مهر 1403


داستان کامل بازی wukong :

داستان بازی ووکانگ بر اساس رمان حماسی باستانی چینی سفر به غرب نوشته شده است، رمانی پیچیده و پر رمز و راز که نیاز به درکی عمیق برای شناخت مفهوم آن دارد. با بررسی داستان بازی Black Myth: Wukong با گیم پالت همراه باشید.

در طی بازی ووکانگ بارها شاهد رفرنس هایی به داستان اصلی هستیم، در واقع به مانند بسیاری از بازی‌های مشابه Wukong، یک رمان منبع الهام این بازی بوده است. در حقیقت اثر مورد بحث با الهام از این رمان ساخته شده است و نه بر اساس آن و به همین جهت بازی در بخش هایی با رمان اصلی تفاوت خواهد داشت، همچنین برخی از شخصیت های اصلی داستان با الهام از رمان ساخته شده اند و برخی نیز صرفا ساخته ذهن نویسندگان بازی هستند.

قبل از پرداختن به داستان اصلی واجب است پیشینه یکی از شخصیت‌های مهم آن یعنی سان ووکانگ را باهم مرور کنیم.

سان ووکانگ شخصیت اصلی داستان بازی و یکی از شخصیت های اساطیری و باستانی چینی است که بر اساس باور ها در رشته کوه هوآگو از دل یک سنگ متولد شده است که در ادامه بر اساس یک سری اتفاقات تبدیل به پادشاه میمون ها می‌شود و کوهستان را محل فرمانروایی خود قرار می‌دهد.

loading

پس از مدتی سان ووکانگ به دنبال راز جاودانگی می‌گردد و در طی این مسیر قدرت‌های ماورائی را به دست می‌آورد. در طی این روند جایگاه و قدرت‌های او به مرتبه‌ای می‌رسد که خدایان باستانی نمی‌توانند او را نادیده بگیرند، پس ابتدا تلاش می‌کنند تا با او به مبارزه بپردازند و او را شکست دهند.

برای این مبارزه خدایان گروهی از فرماندهان خود را برای مبارزه با سان ووکانگ از بهشت به سمت زمین می‌فرستند اما این اقدام با شکست همراه پس خدایان تصمیم می‌گیرند که جایگاهی برای او در دربار خدایان قرار دهند.

شاه جید، فرمانروای خدایان یک جایگاه و مقام بسیار پایین را برای ووکانگ در درباره خدایان در نظر می‌گیرد که این مسئله باعث خشم و عصبانیت ووکانگ می‌شود و به همین دلیل او مقام خود را رها کرده و به کوهستان خود باز می‌گردد. پس از این اقدام ووکانگ، شاه جید او را به مقام جدیدی منصوب می‌کند. باغبان باغ میوه‌های بهشتی مقام جدیدی است که برای ووکانگ در نظر گرفته شده است.

پس از مدتی سان ووکانگ متوجه می‌شود که باز در حال نادیده گرفته شدن است برای تلافی این اقدام او تمام هلوهای جاودانگی را می‌خورد و قدرت‌های جاودانگی خود را بیش از پیش قدرتمندتر می‌کند. این مسئله باعث خشم شاه جید می‌شود و او ارتش خود را برای مبارزه با ووکانگ آماده و راهی می‌کند، در این مبارزه برادر زاده شاه جید، یعنی ارل لنگ شن سه چشم حاضر است، او تنها شخصی است که توانست با حیله و کلک ووکانگ را دستگیر و به دادگاه الهی ببرد.

در دادگاه الهی ووکانگ محکوم به مرگ می‌شود اما اجرای این حکم امری ساده نبود. ووکانگ نه یک بار بلکه بارها از راه‌های مختلف جاودانه شده بود که کشتن او را سخت و دشوار می‌کرد. پس از چندین بار تلاش ناموفق در کشتن ووکانگ، شاه جید برای از بین بردن او از بودا کمک می‌گیرد، پس از رسیدن بودا، سان ووکانگ درباره این مسئله که او از شاه جید فردی لایق‌تر است صحبت می‌کند که باید امپراتوری بهشت را به او واگذار کنند.

بودا در جواب این درخواست ووکانگ به او یک چالش می‌دهد و به او می‌گوید: اگر از دستان من فرار کنی من مقام شاه بهشت را به تو خواهم داد، ووکانگ با یک پرش بلند به آسمان‌ها می‌رود و به چند ستون می‌رسد که باعث می‌شود فکر کند به آخر دنیا رسیده است. او نام خود را بر روی ستون‌ها می‌نویسد و به نزد بودا باز می‌گردد و به او می‌گوید که توانسته است از چنگ او فرار کند و به آخر دنیا برسد اما بودا در جواب این حرف ووکانگ به او می‌گوید: تو یک قدم هم از دستان من دور نشده‌ای و آن چند ستون هم انگشتان دست من بوده‌اند.

پس از این ماجرا، بودا ووکانگ را در کوهستانی زندانی می‌کند. پس از پنج قرن راهبی با نام تانگ سان زانگ ماموریت پیدا می‌کند که از چین به سمت غرب یعنی هندوستان برود و دستورالعمل‌های بودا را که در هند قرار داشت به چین بازگرداند.

سان ووکانگ مامور می‌شود با راهب در این سفر پر خطر همراه شود و از او مراقبت کند و در نهایت ماموریت با موفقیت همراه می‌شود. آنها به هند می‌روند و دستورالعمل‌ها را باز می‌گردانند، در طی این مسیر ووکانگ غروری که در گذشته داشته را رها می‌کند و به یک بیداری و روشنایی می‌رسد و تصمیم میگیرد در همان کوهستان بماند و عبادت کند.

loading

اما خدایان همچنان دست از دشمنی با او برنخواهند داشت و این نقطه شروع داستان بازی ووکانگ است.

داستان بازی Wukong با حمله خدایان به کوهستان سان ووکانگ آغاز می‌شود. ووکانگ به سرعت برای مقابله با آن‌ها حرکت می‌کند اما ناگهان با ارتشی بهشتی به فرماندهی ارل لنگ شن مواجه می‌شود، ارل لنگ شن به او پیشنهاد یک معامله می‌دهد.

  • اگر من پیروز این نبرد شدم تو را به دادگاه خدایان خواهم برد و کوهستانت را با خاک یکسان خواهم کرد.

  • اگر تو پیروز این نبرد شدی من باز به تلافی این شکست کوهستانت را با خاک یکسان خواهم کرد.

  • اگر تسلیم شوی و زانو بزنی من از تمام این ماجرا چشم پوشی خواهم کرد.

اما ووکانگ این معامله را قبول نمی‌کند و به مبارزه با آن‌ها می‌پردازد. این مبارزه به دلیل نا برابری در تعداد به نفع ارل لنگ شن ادامه پیدا می‌کند تا اینکه ووکانگ به او که این یک دوئل نیست. بهتر است در جنگل به دور از همه به مبارزه بپردازیم سپس به شکل یک پرنده تبدیل می‌شود و به سمت جنگل حرکت می‌کند.

ارل لنگ شن هم تبدیل به یک عقاب شده و به دنبال او می‌رود که ناگهان یک طلسم ووکانگ را از حرکت باز می‌دارد و باعث می‌شود که او نتواند حرکت کند. در این هنگام ارل لنگ شن به او ضربه نهایی را می‌‌زند و ووکانگ از او شکست می‌خورد. پس از شکست، سان ووکانگ سال‌ها درون یک سنگ در کوهستان زندانی می‌شود.

او پیش از شکست حواس و قدرت‌های خود را در شش مکان مختلف قرار می‌دهد. این شش مکان که هرکدام حکایت از یکی از حواس‌های او دارد و دارای قدرت‌های جاودانگی ووکانگ هستند. بعد از سال‌ها میمون‌های کوهستان هوآگو جنگجویانی را انتخاب می‌کنند تا به دنبال این قدرت‌ها بگردند که هیچکدام موفق نمی‌شوند. اما در این بین میمون نوجوانی که شخصیتی است که پلیر‌ها کنترل آن را بر عهده دارند، قصد دارد تا به این قدرت‌ها و یادگار ووکانگ دست پیدا کند و اینجاست که داستان اصلی ما شروع می‌شود.

loading

معبد گوآنین

داستان از این قرار است که راهب بودایی بزرگ این معبد یعنی جین شی علاقه بسیار زیادی به جمع آوری کاسایا داشته است. کاسایا در واقع همان ردای راهبان بودایی است که جین شی به آن‌ها علاقه داشته است. روزی ووکانگ بهمراه تانگ سان زانگ در طی سفر خود به هند یک شب را در این معبد سپری می‌کنند. در هنگام صرف شام جین شی از علاقه خود به جمع آوری کاسایا صحبت می‌کند که ووکانگ به او می‌گوید که همراه او یعنی تانگ سان زانگ ردایی دارد که توسط بودا به او اهدا شده است و هیچ ردای بودایی نمی‌تواند با آن برابری کند. جین شی با این حرف ووکانگ کنجکاو می‌شود و از او در خواست می‌کند تا آن را ببیند.

ووکانگ بر خلاف میل تانگ سان زانگ این ردا را به جین شی وشاگردانش نشان می‌دهد. جین شی پس از دیدن ردا، دچار حرص و طمع فراوان می‌شود و به یک نفر از شاگردانش دستور می‌دهد تا شب به طور مخفیانه ردا را دزدیده و نزد او بیاورند. پس از بدست آوردن ردا او و شاگردانش معبد را به آتش می‌کشند تا ووکانگ و تانگ سان زانگ را از بین ببرند.

اما ووکانگ از خواب بیدار می‌شود و نقشه آنها را متوجه می‌شود. او به سراغ جین شی پیر و شاگردانش می‌رود و آنها را وادار می‌کند تا ردا را پس دهند و در نهایت جین شی در آتشی که او و شاگردانش به وجود آورده بودند، جان خود را از دست می‌دهد. اولین یادگار و اولین قدرت چشم‌های سان ووکانگ است که با شکست دادن خرس سیاه گوآی در این مکان می‌توان آن را بدست آورد.

loading

کوهستان یلو ویند

جایی که شما با موجودات عجیبی آشنا خواهید شد. در ابتدا شما با یک راهب نوازنده بی سر ملاقات خواهید کرد، شخصی که در بازی برای یک مدت ناشناس باقی خواهد ماند این شخصیت در طی بازی و مبارزه با باس فایت‌ها رازها و معماهایی را برای شما باز گو می‌کند.

جالب است بدانید که این شخصیت یکی از شخصیت‌های اصلی رمان سفر به غرب است که بازی از آن الهام گرفته است. اسم اصلی این راهب نوازند لین جی است که در طی بازی و پس از شکست آخرین باس فایت کوهستان یلو ویند لین جی سر خود را دوباره به دست می‌آورد و یکی دیگر از قدرت های ووکانگ که از آن در طی مدت مراقبت می‌کرد را به شما اهدا می‌کند.

در ادامه روند داستان، با راهبی آشنا خواهید شد که در ظاهر شبیه به یک بچه است. او از چنته خود یک اژدها خارج که شما اژدها را شکست داده و به کمک آن باعث تخریب یک سازه فلزی در دل کوهستان می‌شوید، در نتیجه تخریب این سازه یکی از شخصیت‌های اصلی بازی و رمان سفر به غرب یعنی ژو باجیه آزاد می‌شود.

ژو باجیه یک دریاسالار جاودانه بهشتی بوده است که از بهشت تبعید شده است تا به عنوان یک انسان تناسخ پیدا کند و دوباره متولد شود اما به دلیل یک اشکال در فرایند تناسخ او به صورت یک نیمه خوک و نیمه انسان تناسخ پیدا کرده است.

میمون داستان بازی ووکانگ به همراه ژو باجیه به طرف کودک باز می‌گردید و او شما را به یک معبد وارد می‌کند. درون معبد راهبی به اسم یلوبرو وجود دارد که با شما به مبارزه می‌پردازد در طی این نبرد شما به درون چنته او کشیده می‌شوید. جایی که شاهد مبارزه ژو باجیه با یک میمون هستید او از شما درخواست می‌کند تا در مبارزه به او ملحق شوید، پس از شکست میمون شما باری دیگر به مبارزه با یلوبرو می‌پردازید و این بار موفق می‌شوید که او را شکست دهید. یلوبرو به داخل رودخانه یخ زده می‌افتد و در این هنگام است که یادگار دیگری از ووکانگ یعنی قدرت گوش‌های او که در اختیار یلوبرو بوده است، در اختیار شما قرار می‌گیرد.

loading

عنکبوت‌های شیطانی

ژو باجیه و میمون داستان بازی به همراه یکدیگر به خانه عنکبوت‌های شیطانی می‌روند تا چهارمین یادگاری ووکانگ رو به دست بیاورند، در این مسیر ژو باجیه توسط وایولت اسپایدر دزدیده می‌شود. وایولت اسپایدر یک پیرزن است که می‌تواند به عنکبوت تبدیل شود، باجیه را می‌دزد تا با او ازدواج کند!

در ادامه مشخص می‌شود که باجیه و این پیرزن با یکدیگر گذشته‌ای داشته‌اند. در واقع زمانی که باجیه زیر نظر امپراتور جید کار می‌کرده است، عاشق دختری به نام چانگ ایی بوده است. اما غافل از اینکه چانگ ایی دختر مورد علاقه شاه جید بوده است و به همین دلیل است که ژو باجیه به زمین تبعید می‌شود.

در این بین دختری که به صورت پنهانی عاشق باجیه بوده است جایگاه خود را در بهشت رها کرده و به زمین می‌‍آید و در تناسخ به عنکبوت تبدیل می‌شود. همچنین در طی اتفاقی در گذشته و دستوری که ووکانگ به ژو باجیه می‌دهد مبنی بر اینکه معشوقه خود و باقی عنکبوت‌ها را بکشد، باجیه از این کار خود داری می‌کند. در واقع پیرزن همان معشوقه باجیه و دختری است که پنهانی از باجیه خوشش می‌آمده است.

پس از زندانی کردن باجیه توسط پیرزن و برادرش که یک هزارپا است، میمون داستان برای نجات او می‌آید و با شکست دادن پیرزن و برادرش باجیه را آزاد کرده و چهارمین یادگار ووکانگ را به دست ‌می‌آورند.

loading

جنگل امبرس

میمون انتخاب شده و باجیه در ادامه مسیر خود به جنگل امبرس می‌روند، جایی که پنجمین یادگار ووکانگ قرار دارد، پنجمین یادگار ووکانگ در اختیار پادشاه گاو شیطانی است و برای به دست آوردن این یادگار باید از سد او بگذرند.

در جنگل امبرس، باجیه و میمون روباهی را می‌بیند که به درخت بسته شده است. پس از نجات روباه مشخص می‌شود که او پینگ پینگ دختر پادشاه، گاو شیطانی است. ظاهرا باجیه با مادر پینگ پینگ هم گذشته ای داشته است، البته نه گذشته ای مانند پیرزن عنکبوتی!

در گذشته و در یک سفر که باجیه به همراه ووکانگ و تانگ سان زانگ بوده است مادر این دختر را به قتل می‌رساند، پینگ پینگ به باجیه و میمون می‌گوید که به کمک پدر در حال مرگش بیایند و مشخص می‌شود جایی که مادر خوانده پینگ پینگ با نگهبان کاخ و کوهستان خود قصد ازدواج دارد. نگهبان دست مادرخوانده را می‌گیرد و از گذشته صحبت می‌کند.

اما ناگهان مادرخوانده تغییر قیافه داده و مشخص می‌شود که باجیه است و در نهایت معلوم می‌شود او از مکان پنجمین یادگار ووکانگ مطلع است، در مبارزه ای که بین او و میمون انتخاب شده رخ می‌دهد او شکست می‌خورد و جای یادگار پنجم را لو می‌دهد، یادگاری که نزد شاه گاو شیطانی است.

loading

پس از رسیدن به گاو شیطانی ناگهان پینگ پینگ تغییر قیافه می‌دهد و مشخص می‌شود او در واقع پسر گاو شیطانی است که به دنبال یادگار ووکانگ است. مبارزه پسر گاو شیطانی با میمون انتخاب شده باعث شکست پسر گاو شیطانی می‌شود و میمون انتخاب شده به یادگار پنج دست پیدا می‌کند. در نتیجه آن پسر گاو شیطانی دست به خودکشی می‌زند.

هنگامی که این یادگار را نیز به دست آوردیم به آخرین یادگار ووکانگ می‌رسیم. در اولین قدم او با سوپریم اینسپکتور روبه‌رو می‌شود، موجودی که توانایی پرواز دارد و به جای سر یک دست دارد. بعد از شکست این موجود ناگهان میمون قهرمان ما از صخره به پایین سقوط می‌کند اما توسط یک ابر نجات پیدا می‌کند در واقع سان ووکانگ قدرت حرکت روی ابرها را داشت که میمون نیز او را به دست آورده است.

پس از این ماجرا به مبارزه با کرگدن طلایی می‌پردازید تا زره سان ووکانگ را به دست آورید. پس از شکست دادن او میمون داستان بازی از لحاظ ظاهری نیز شبیه به سان ووکانگ می‌شود، اما هنوز یک چیز باقی مانده بود، عصای جادویی ووکانگ که در واقع سلاح سان ووکانگ بوده است. میمون داستان این سلاح را از دل زمین بیرون می‌آورد و اینجاست که راه برگشتی نیست و سرنوشت او مشخص می‌شود و پس از به دست آوردن سلاح به بالای کوه پیش یک سنگ می‌روید، سنگی که ادعا می‌شود سنگی است که سان ووکانگ در آن زندانی شده است.


پایان‌های بازی ووکانگ

بسته به انتخاب شما چندین پایان در انتظار شما است اما دو انتخاب و پایان از سایر پایان‌ها مهمتر و متفاوت تر هستند.


پایان اول:

اولین پایان داستان بازی ووکانگ این است که باجیه و میمون داستان از سنگ عبور کرده و وارد دنیای آن می‌شوند. اما در آنجا اثری از ووکانگ نمی‌بینند بلکه شاهد خاطرات او هستند، بعد از توضیح خاطرات و گذشته ووکانگ توسط میمون پیر، به میمون داستان اعلام می‌شود که او باید با سرنوشت خود روبه رو شود. اما سرنوشت او چیست؟

در اصل میمون داستان ما تناسخ ووکانگ در جسم دیگری است، که آخرین یادگاری ووکانگ یعنی ذهن او را در درون خود دارد. پس از قبول سرنوشت او مانند تقدیر ووکانگ در درون سنگ برای همیشه حبس می‌شود. این پایان زمانی حاصل می‌شود که شما فقط تسک های اصلی بازی را به پایان رسانده باشید و با تسک های فرعی کاری نداشته باشید.

پایان دوم:

دومین پایان بازی ووکانگ در شرایطی رخ می‌دهد که به دنیای بازی اهمیت بدهید و تسک های فرعی را به پایان برسانید در این هنگام وارد کوهستان می می‌شوید. جایی که ارل لنگ شن و چهار خدای بهشتی ابتدای بازی در آن حضور دارند که در نتیجه آن یک نبرد حماسی شکل می‌گیرد که باعث شکست خدایان و ارل لنگ شن می‌شود. در پایان ارل لنگ شن به قدرت قهرمان ما اعتراف می‌کند و قهرمان ما وارد دنیای درون سنگ می‌شود و هنگامی که قرار است مانند ووکانگ درون سنگ حبس شوید ناگهان به یاد خاطره سفر به غرب ووکانگ خواهید افتاد.

منظور بازی از این کات‌سین این است که قهرمان داستان ما می‌تواند خود سرنوشتش را رقم زده و مشخص کند. یا مانند ووکانگ درون سنگ حبس شود یا مسیر دیگری برای خود انتخاب کند.

این تمام داستان بازی Black Myth Wukong بود، داستانی حماسی و زیبا که به شخصه من را بسیار تحت تاثیر قرار داد امیدوارم شماهم از داستان بازی لذت برده باشید.